کفرنامه کارو و پاسخ سهراب

قرار عاشقی با خدا

قرار عاشقی کفر نامه کارو و پاسخ سهراب


دانلود پادکست قرارعاشقی کفرنامه کارو و پاسخ سهراب

 دانلود این پادکست DOWNLOAD 


متن شعر کفرنامه کارو و پاسخ سهراب سپهری به آن

خدايا كفر نمي گويم

پریشانم
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت
خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

و شايد هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

اگر روزي بشر گردي

ز حال بندگانت با خبر گردي

پشيمان مي شوي از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت

خداوندا تو مسئولي

خداوندا تو م يداني که انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است،

چه رنجي مي کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است

 

 

آرزو می کنم احساس کنی خدا روبرویت نشسته و داری باهاش صحبت می کنی و می شنود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *