پادکست ها, دانلود رایگان, قرار عاشقی
فانوس خدا
قرار عاشقی فانوس خدا
ببرد از من قرار و طاقت و هوش
بت سنگین دل سیمین بناگوش
نگاری چابکی شنگی کلهدار
ظریفی مه وشی ترکی قباپوش
ز تاب آتش سودای عشقش
به سان دیگ دایم می‌زنم جوش
چو پیراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گیرم در آغوش
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش
دل و دینم دل و دینم ببرده‌ست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش
دوای تو دوای توست حافظ
لب نوشش لب نوشش لب نوش
خدایا فانوست را کمی پایین بگیر نمی خواهم بدون فانوس تو به جایی برسم که برگشتنم دشوار باشد. ای مهربان ترین، مهربانان من اکنون به نور فانوس تو سخت محتاجم، که مبادا فراموش کنم تو می بینی و قضاوت نمی کنی ولی بندگات نمی بینند ولی قضاوت می کنند.
