۵ اثر حیاتی سوالات کلیدی در رسیدن به موفقیت
بیشترین سوال هایی که روزانه می پرسید در مورد چیست؟ وقایع و اتفاقات روزانه را چگونه تعبیر و تفسیر می کنید؟ سوالات چگونه می توانند در لحظات سخت زندگی موثر باشند؟
چگونه می توانید با طرح پرسش های مشکل گشا موانع سر راه موفقیت خود را بردارید؟ نقش سوال در موفقیت شما جیست؟
سوال درباره وقایع روزانه در موفقیت های ما قدرت خارق العاده ای دارد.
باورها و اعتقادات ما بر تصمیم ها، عملکردها، تعیین مسیر زندگی و سرنوشت های ما مؤثر است.
اما همه این اثرها در نتیجه تفکر است، و تفکر یعنی اینکه مغز ما به ارزیابی و خلق معانی بپردازد.
پس برای اینکه بدانیم چگونه به خلق واقعیت وجودی خود دست یابیم باید به این سوال پاسخ دهیم که « چگونه فکر می کنیم؟».
آنتونی رابینز: « آنچه زندگی امروزی مرا شکل داده و احساسات و عواطف مرا به وجود آورده است، وقایعی که بر من گذشته است نیست، بلکه تعبیر و تفسیری است که از آن وقایع نموده ام. »
بخش اول: تفکر در فرایند پرسش و پاسخ های زندگی
بیشترین کاری که به طور روزانه انجام می دهیم سوال کردن است.
اگر می خواهیم نحوه زندگی ما تغییر کند، باید سوالات عادتی خود را تغییر دهیم. این سوالات جهت افکار ما را تغییر، و فکر و احساس ما را شکل می دهند.
سوال هایی که کیفیت عالی داشته باشند، کیفیت زندگی را بالا می برند.
روابط بین اشخاص زمانی شکوفا می شود که سوالات صحیحی درباره تضادهای احتمالی موجود و نحوه حمایت از طرف مقابل، از خود بپرسند.
اگر معایب خود و کارهایمان را زیر سوال ببریم دیوارها و موانع زندگی، شغل و روابط ما فرو خواهد ریخت.
همه پیشرفت های بشری، اختراعات و کشفیات در اثر طرح سوالات تازه بوده است.
بخش دوم: سوال های کلیدی و تعیین کننده
سوالات تعیین کننده هر چیزی در زندگی، از قدرت ایجاد روابط گرفته تا مسائل مالی هستند.
تفاوت میان افراد، مربوط به تفاوت در سوال هایی است که دائما از خود می کنند.
علت افسردگی به احتمال زیاد چیزی جز سوالات تضعیف کننده ای از قبیل « چه فایده دارد؟ وقتی کاری از من ساخته نیست چرا به خودم زحمت بدهم؟ خداوندا چرا من؟ » است.
همیشه سریعترین و ساده ترین راه برای انحراف توجه پرسیدن یک سوال تازه است.
نه تنها سوالاتی که می کنیم، بلکه حتی سوالاتی که در پرسیدن آنها کوتاهی می کنیم، در تعیین سرنوشت ما نقش دارند.
انیشتین: « نکته مهم آنست که هرگز دست از سوال نکشیم. وجود کنجکاوی در بشر بی دلیل نیست. انسان نمی تواند به رازهای ابدیت، زندگی و ساختار باشکوه واقعیت بیندیشد و دچار اعجاب نشود. کافی است انسان هر روز مختصری از این راز را درک کند. هرگز کنجکاوی مقدس را ازدست ندهید. »
اغلب ما وقتی کسی را می بینیم که قدرت خارق العاده ای دارد یا بنظر می رسد که دارای نیروی فوق بشری در رفع مشکلات است می گوییم: « خوش به حالشان! اینها نابغه اند! اینها خوش شانسند!».
اما واقعیت این است که مغز انسان چون ابرکامپیوتری است که می تواند برای حل مشکلات چنان عواطف و احساساتی به شما بدهد که هیچ دستاوردی در طول تاریخ قادر به آن نبوده است.
بخش سوم: ۵ اثر حیاتی سوال های کلیدی در رسیدن به موفقیت
۱- تغییر کانون توجه با سوال
اگر دائما از خود بپرسید «من چرا افسرده ام؟» یا «چرا هیچکس مرا دوست ندارد؟» شما با توجه به این مطلب در جستجوی چیزی برمی آئید که موجب تقویت آن عقیده غلط می شود و قبول می کنید که افسردگی یا دوست داشته نشدن حتما دلیلی دارد.
اما اگر از خود بپرسید «چگونه می توانم روحیه خود را طوری تغییر دهم که احساس سعادت کنم و بیشتر مورد علاقه دیگران باشم؟» توجه شما به راه حل معطوف می شود.
هرچه بیشتر سوال خود را با اطمینان و انتظار پاسخ مثبت تکرار کنید مسلما پاسخی که دلخواهتان است دریافت می کنید.
مغز شما دلایل محکمی پیدا خواهد کرد که احساس بهتری داشته باشید.توجه به این دلایل باعث می شود که بلافاصله عواطف شما تغییر کند.
۲- دگرگونی احساسات با نوع سوالات
اغلب واکنش های ما حالت خودکار دارند.
از آنجا که سوالات عادتی خود را آگاهانه کنترل نمی کنیم، لذا احساسات و عواطف خود را محدود می سازیم و قدرت استفاده از منابع را از دست می دهیم.
برای حل این مشکل اولین قدم این است که بدانید چه می خواهید و الگوهای محدودکننده خود را کشف کنید.
آنگاه از اهرم های روانی استفاده کنید و از خود بپرسید « اگر هم اکنون این کار را بکنیم چه تأثیری در زندگی ما خواهد داشت؟» این سوال ها را بررسی و تعبیر و تفسیر کنید.
با طرح سوالاتی بهتر جانشینی برای رفتار خود پیدا کنید و آنها را شرطی سازید و آنقدر این کار را تکرار کنید تا بخشی از وجود شما شوند.
۳- غربال اطلاعات ورودی مغز با پرسش و پاسخ
در اطراف ما موضوعات فراوانی وجود دارد که به آنها توجه می کنیم.
اما بطور آگاهانه فقط می توانیم به امور محدودی توجه کنیم. ذهن ما به طور ناخودآگاه به امور زیادی توجه می کند.
اگر بخواهیم بطور همزمان و آگاهانه به امور زیادی توجه کنیم نمی توانیم.
لذا مغز انرژی و وقت زیادی صرف این می کند که به چه چیزهایی توجه کند و چه چیزهایی را حذف کند.
اگر واقعا احساس اندوه می کنید فقط یک دلیل دارد: علتش این است که همه علل و موجبات شادی را از ذهن خود حذف کرده اید.
برعکس اگر احساس شادی می کنید علتش این است که همه خاطرات بد و چیزهایی که توجه به آنها موجب غم می شود از خاطر زدوده اید.
لذا وقتی از کسی سوال می کنید توجه او را به چیزی معطوف و از چیزهای دیگر منحرف می کنید.
۴- تغییر باورهای پیش فرض با نوع سوال کردن
سوال ها بر نظام باورهای ما و اموری که در نظرمان ممکن یا غیر ممکن جلوه می کنند اثر می گذارند.
سوال های نافذ و حساب شده، پایه باورها و اعتقادات ضعیف کننده را سست می سازند و ما را قادر می کنند که آنها را بی اثر نماییم و بجای آنها باورهای نیرومندتر قرار دهیم.
البته کلماتی که در طرح هر سوال بکار می روند و ترتیب آنها موجب می شوند بعضی نکات را به فراموشی بسپاریم و بعضی را مسلم فرض کنیم.
باورها مغز را طوری برنامه ریزی می کنند که بعضی چیزها را بپذیریم، ولو اینکه حقیقت نداشته باشند.
گاهی نیز دیگران پیش فرض هایی را به ما القا می کنند. مواظب باشید که در دام پیش فرض های غلط خود یا دیگران نیفتید.
در مقابل پایه های قوی و تازه ای برای عقاید صحیح خود پیدا کنید که موجب تقویت شما شوند.
۵- دستیابی به منابع تازه با قدرت سوال
دانلد پیترسون مدیر سابق شرکت فورد یک روز از طراح اتومبیل هایش پرسید: « چرا بدون توجه به خواسته های شرکت اتومبیلی را که خودت دوست داری طراحی نمی کنی؟».
او با این سوال ساده بکلی سرنوشت شرکت فورد را دگرگون کرد. بطوریکه درآمد شرکت از جنرال موتورز جلو افتاد و امروزه فورد یکی از بهترین اتومبیل های دنیا بشمار می رود.
من و شما نیز همان قدرت را در هر لحظه از روز در اختیا داریم.
مراقب باشید سوالات محدود از خود نپرسید زیرا جوابهای محدودی دریافت می کنید. تنها کاری که باید بکنید اینست که سوالات بهتری کنید تا به جوابهای بهتری برسید.
در مقاله بعدی با سوالات مشکل گشا آشنا می شویم که نقش فوق العاده ای در ایجاد انگیزه و هیجان برای اجرای تصمیمات جدید و نیل به اهداف دارند.
بخش چهارم: سوال های مشکل گشا
هر کسی در هر مرحله ای از زندگی ناچار است با مشکلات دست و پنجه نرم کند.
مشکلات سد راه ما می شوند. پس مسأله اینست که چگونه می خواهیم با مشکلات کنار بیاییم.
ما به نیروی سوال در تغییر فوری روحیه و دستیابی به منابع و راه حل ها نیاز داریم. در اینجا پنج سوال مشکل گشا برای یافتن راه حل مشکلات را می آوریم.
کدام جنبه این مشکل خوب است؟
چه چیزی هنوز کامل نیست؟
برای اینکه جریان کارها بر وفق مراد من شود حاضرم چه کارهایی را انجام دهم؟
برای اینکه وضع بر وفق مراد من شود حاضرم چه کارهایی را از این به بعد انجام ندهم؟
چگونه از انجام کارهای بالا لذت ببرم؟
هر روز صبح که از خواب برمی خیزید از خود سوالاتی می کنید.
چه اشکالی دارد سوالاتی بپرسید که چهارچوب های ذهنی صحیحی در شما ایجاد کند و به یادتان بیاورد که شما فردی سپاسگزار ، خوشبخت و پرانرژی هستید؟
اگر روز را با این عواطف مثبت شروع کنید، بنظر خودتان آن روز چگونه به شما خواهد گذشت؟
اگر می خواهید افراد خوشبخت و موفقی باشید نیاز به عواطف خاصی دارید.
در غیر این صورت ممکن است در زندگی برنده باشید و در عین حال احساس بازندگی کنید.
پس باید حساب نعمت هایتان را داشته باشید و هم اکنون وقت صرف کنید تا خود را خوشبخت احساس کنید.