طریقت عشق
↓برای دانلود پادکست صوتی پایین تر بروید↓
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش ميسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمايل تو بديدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکايتي ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصيحت مردم حکايتست به گوشم
مگر تو روي بپوشي و فتنه بازنشاني
که من قرار ندارم که ديده از تو بپوشم
من رميده دل آن به که در سماع نيايم
که گر به پاي درآيم به دربرند به دوشم
بيا به صلح من امروز در کنار من امشب
که ديده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مويي به عالمي نفروشم
به زخم خورده حکايت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوي که سعدي طريق عشق رها کن
سخن چه فايده گفتن چو پند مي ننيوشم
به راه باديه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نيابم به قدر وسع بکوشم
خدایا ممنونم که خودت دست مان را میگیری، خودت برایمان همه چیز می شوی.
خدایا می خوام فریاد بزنم، فریاد بزنم آی مردم دنیا چرا نشستید؟ چرا غم می خورید؟ چرا غصه می خورید؟ چرا نگرانید؟ چرا استرس دارید؟ چرا اضطراب دارید؟
مگر شما یک خدای دوست داشتنی رو ندارید که همیشه حواسش به شماست؟!
چرا خودتان را از وجود یک همچین نوری محروم می کنید؟