قرار عاشقی آمدن خدا به زندگی
↓ برای دانلود پادکست صوتی پایین تر بروید ↓
یک شبی در غصه ها بیدار بودم آمدی
سایه ای مبهم به روی یک دیوار بود آمدی
در نبردی نا برابر زخمی از افکار خود
از طناب کهنه ای بر دا ر بودم آمدی
چون سقوط آبشاری از دل پر درد کوه
حتمی از ریزش پر از آوار بودم آمدی
شاخه سبز اقاقی ها پر از نفرین زرد
باغی از جشن خزان بیمار بودم آمدی
سال زخمی سال پیری سالی از قاموس شب
متنی از تقویم این تکرار بودم آمدی
باورم موعود سبزی از دل یک قصه بود
چشم در راهت چرا هر بار بودم آمدی
خیلی وقت ها ما برعکس نشستیم، کافیه برگردیم تا چهره ی جمال نورانی تو را ببینیم. تا درکت کنیم. تا حست کنیم کنار خودمان.