پادکست انگیزشی ای کاش های پیری
یکی از ایکاشهای پیری این است که ، چرا بیشتر درس نخواندم. خیلی وقتها افراد درس میخوانند که بگویند درس خواندیم .خیلی وقتها آدمهایی میشناسیم که درس میخوانند چون احساس خوبی نسبت به آن رشته دارند. این هست که انسان را موفق میکند، نه صرفاً شما فلان رشته پزشکی را انتخاب کنید که همه شمارا خانم دکتر، آقای دکتر صدا بزنند. یا رشته مهندسی که تو را مهندس صدا بزنند.
اگر برای حرف مردم یک رشتهای انتخاب کنید به خاطر حرف مردم هم، ،آن رشته را کنارمی گذارید ولی اگر بخاطرعلاقه، یک کاری را شروع کنید آن علاقه، تأثیر مثبت خود را در زندگی شما میگذارد. حالا اگر نسبت به چیزی احساس خوبی دارید، آن رشتهای را انتخاب کنید که به آن علاقه دارید نه اینکه صرفاً به خاطر دل مردم باشد. پس به خاطر دل خودتان، رشته دانشگاهی را انتخاب کنید.
مورد بعد، اینکه که چرا باور نکردم زیبا هستم. یک قانونی هست به نام 18-40-60. میگوید، در18 سالگی فکرمی کردم همه مردم در مورد ظاهرم نظرمی دهند به خاطر همین در 18سالگی حساس بودم که چه جور بپوشم یا چی بپوشم که نظر مردم را تأیید کند. در 40سالگی فهمیدم مردم در مورد ظاهرم نظر نمیدهند و در60 سالگی فهمیدم که مردم نظرمی دهند. کاری به من ندارند.
خیلی وقتها ما کل زندگیمان درگیر این هستیم که چی بپوشیم مبادا در یک مهمانی در موردمان بخواهند صحبتی کنند یعنی کانون توجه، من تمام تلاش من چیست؟ تأییدیه گرفتن از دیگران. به اینگونه که من زندگی خودم را بر اساس نظر دیگران دارم دنبال میکنم.
بهعنوانمثال، این دیگران هستند که در مهمانی میخواهند به من امتیاز بدهند. من فلان کار را انجام میدهم که دیگران به من بگویند خوب است یا بد. من فلان آرایش، فلان رنگ مو را استفاده میکنم، که دیگران خوششان بیاید. پس من مجموعهای هستم که دارم برای نظر دیگران رنگآمیزی میکنم. من یک خمیربازی هستم، شکلی را میگیرم که دیگران بخواهند. بله من آن احساس خوب، آن احساس عشق و باارزش بودن را از درون نمیجوشم.
من چه موقع حالم خوب است، وقتیکه دیگران بگویند تو زیبا و دوست داشتنی هستی. آن حس خوب را در خودم نمیبینم. به خاطرهمین یک چالش من دوستداشتنی داریم، یادمی گیری که از درون باارزش میشوی، نه به خاطر مدرک تحصیلی، ویلا، سرویس طلا یا گوشی آیفون. تو گوهر درونیات باارزش است.
میخواهیم ساعتها در مورد آن صحبت کنیم که تو همینجورکه هستی زیبا هستی، وهمینجور که هستی باید حست خوب باشد. نه اینکه پیش شرط هایی برای خودت بگذاری که اگر آنها تأیید کنند یا با من حسشان خوب باشد، من به این نتیجه میرسم که زیبا هستم.
یک ایکاش دیگر این است که چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم. این کلمه دوستت دارم، خیلی وقتها در زندگی ما غریب افتاده است. نمیدانم چرا افراد نسبت به گفتن این کلمه بخیل هستند. نمیدانم ذهنیتشان چه چیزی است و چه احساسی دارند.
من وقتی پدرم را میبینم او را میبوسم و به اومی گویم دوستت دارم. بعضیها ترسوهستند. چراکه درگذشته به یکسری افراد گفتند” دوستت دارم” و آسیبدیدهاند. به همان درماندگی آموختهشده رسیدهاند. یعنی چند تجربه داشتند مارگزیده شدهاند و یکعمر خودشان راازشنیدن دوستت دارم محروم میکنند. شما نباید مثل آنها باشید.
بایستی آموزش ببینید که چگونه و به چه کسی بگوئید دوستت دارم، که بازتاب این دوستت دارم چندین برابردرزندگی تو بومرنگ وار تکرار شود، تا احساست بهتر شود، وقتی احساست بهترشد طبق قانون جذب “اتفاقات بهتر احساس بهتر“
https://dl.pourandi.com/motivational/ey-kashhay-pere.mp3