حسین کشتی نجات
↓ برای دانلود پادکست صوتی پایین تر بروید↓
چیست این آتش سوزنده كه در جان من است ؟
چیست این درد جگر سوز كه درمان من است ؟
از دل ای آفت جان صبر توقع داری
مگر این كافر دیوانه بفرمان من است
آنچه گفتند ز مجنون و پریشانی او
درغمت شمه ای ازحال پریشان من است
ماه را گفتم و خورشید وبخندید به ناز
كاین دو خود پرتوی از چاك گریبان من است
عالمی خوشتر از ان نیست كه من باشم و دوست
این بهشتی است كه درعالم امكان من است
گویند “حر بن يزيد رياحي” اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد. “عمر سعد” هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد! چه کسی ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست. با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود، چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند. چطور ميشود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نميشود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني. خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني، يادت نرود “عافيت” و “عاقبت به خيريات” را بطلبي.